معنی کوب کردن، بامیخ کوبیدن نوعی میخ که از وسط پهنشدهبیاشد، میخ زیرپهن، میخ ,, معنی کوب کردن، بامیخ کوبیدن نوعی میخ که از وسط پهنشدهبیاشد، میخ زیرپهن، میخ پ, معنی lmf lcbj، fاkdo lmfdbj jmud kdo li اx msz /ijabifdاab، kdo xdc/ij، kdo ,, معنی اصطلاح کوب کردن، بامیخ کوبیدن نوعی میخ که از وسط پهنشدهبیاشد، میخ زیرپهن، میخ ,, معادل کوب کردن، بامیخ کوبیدن نوعی میخ که از وسط پهنشدهبیاشد، میخ زیرپهن، میخ ,, کوب کردن، بامیخ کوبیدن نوعی میخ که از وسط پهنشدهبیاشد، میخ زیرپهن، میخ , چی میشه؟, کوب کردن، بامیخ کوبیدن نوعی میخ که از وسط پهنشدهبیاشد، میخ زیرپهن، میخ , یعنی چی؟, کوب کردن، بامیخ کوبیدن نوعی میخ که از وسط پهنشدهبیاشد، میخ زیرپهن، میخ , synonym, کوب کردن، بامیخ کوبیدن نوعی میخ که از وسط پهنشدهبیاشد، میخ زیرپهن، میخ , definition,